آغاز

خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت :‍ " یادت می آیدتورا با دو بال و دو پا آفریده بودم ؟زمین و آسمان ،هردو برای تو بود. اما تو آسمان را ندیدی. راستی عزیزم؛ بال هایت را کجا جا گذاشتی؟ "

انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را حس کرد. آن وقت رو به خدا کرد و گریست.

                                                                   ‌‌‌‘عرفان نظر آهاری‘

 

سلام

اهل مقدمه چینی نیستم. خیلی خوشحالم که بعد از مدتها فکر کردن به راه اندازی یک وبلاگ ، امروز فرصت ( و در واقع بهانه ) دست داد تا از دریچه یی که به سوی نگاه و نظرات دوستان و عزیزان باز شده نسیمی هم سهم من باشه.از اینکه گاهی سری میزنید و مطلبی مینویسید ممنونم.این وبلاگ هیچ موضوع تخصصی ویژه یی نداره.هر کس آزاده در هر موردی که دلش خواست بنویسه. فقط یادمون باشه که حرمت و حریم سایرین رو نشکنیم.این خیلی مهمه.  

 

ضمنا به توصیه یک دوست بسیار عزیز و مهربون از بلاگفا به اینجا  اثاث کشی کردم.منزل نو مبارک !!! کادو یادتون نره وقتی که میایید!  

 

سعی میکنم پستهای اونطرف رو به اینجا منتقل کنم. این فعلا اولیشه !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد