جامعه ی من

یکی دو روز پیش ، که توی خیابونای شهرقدم زنان دنبال یه وسیله می گشتم موضوع جالبی توجهم رو به خودش جلب کرد

سر یکی از تقاطع ها ، حضور پلیس و فعال شدن چراغ عابر ، باعث شده بود که مردم ؛ موقع عبور از تقاطع به چراغ راهنمایی دقت و توجه کامل داشته باشن.منم خوشحال و سرخوش فوراً خودمو بین همون مردم جا کردم و از همون جا که خط کشی عابر پیاده داشت رد شدم و خیلی مفتخر از رفتار مدنی مدرنی که از خودم نشون داده بودم وارد پیاده روی سمت مقابل شدم و به راهم ادامه دادم.

وقتی به چراغ بعدی  رسیدم چند نفر از عابر های قبلی هم  با من به اون تقاطع رسیدن. ولی با کمال تعجب هیچکدومشون به چراغ توجهی نکردن و از لابلای ماشینها با مهارتی تاسف بار !! رد شدن و من رو هاج و واج ، این طرف چهار راه جا گذاشتن.اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که :خب چون اینجا پلیس حضور نداشت کسی به مقررات توجهی نکرد. 

این کشف خیلی هم جالب نبود چون این موضوع ثابت میکرد که بخشی‌از رفتار های ما هنوز شکل رشد یافته به خودشون نگرفتن و این کمی با ادعاهای ما مبنی بر پیشرفت و تمدن و فرهنگ و از اینجور شعارها منافات شدید داره. 

جامعه پذیری و آموزش پذیری  روندهایی  هستند که بر اثرسه  اصل مهم یعنی : آموزش ، تکرار و مراقبت به نتیجه میرسند. مردمی که سر چهار راه با حضور پلیس به چراغ قرمزو سبز احترام میذارن  همونهایی  هستند که چهار راه بعدی وقتی پلیس حضور نداره به راحتی از بین ماشینها عبور میکنند.این‌یعنی این افراد قابلیت نظم پذیری رو دارند اما برای تحققش فقط کمی دقت و حوصله و هزینه از سوی مسوولین جامعه لازمه . در واقع مسوولیت  اجرا و استقرار نظم در جامعه چیزی نیست که دولتمردان بخوان از زیر بارش‌شونه خالی کنن.مردم ما نشون دادن که اگه نظمی  وجود داشته باشه و اگه ناظری برای استقرار اون نظم حضور داشته باشه‌کم کم میتونن خودشون رو با شرایط جدید وفق  بدن.پس انتقاد اول متوجه مردم نیست. وقتی  ناظری برای ایجاد نظم وجود نداره نمیشه مردمی که سر چهار راهها با عجله‌ از لای ماشینها رد میشن رو ملامت کرد و در مورد خطرات احتمالی تصادف و تبعات ناخوشایندش براشون حرافی کرد.کاسبی که بدور از چشم  بازرس و ناظر گرون فروشی میکنه ، راننده یی که در غیاب پلیس و دوربین از سرعت مجاز تخطی میکنه ، معلمی که سر کلاسش کم فروشی میکنه !!‌و ...نمونه هایی هستن که به ما میگن بخش اعظمی از مشکلات رفتاری ما ریشه در عدم آموزش مناسب ، عدم تکرار موثر و عدم نظارت از سوی مسوولین داره.وگرنه حرفهای دهن پر و شعارهای توخالی مثل خود کنترلی و ...فقط نوعی فرافکنی بوده و هیچ اثری به دنبال نداره. 

پارسال (خیلی خوب یادم مونده )که تلویزیون اعلام کرد که توی یکی از شهرهای‌‌ آلمان ، مردم بصورت آزمایشی یک هفته نه تنها پلیس رو از سطح شهر حذف کردن بلکه تمام علایم راهنمایی و رانندگی رو هم برداشتن و جالب اینکه طی این یک هفته همه سعی میکردن‌خیلی بیش از  سابق به حقوق هم احترام بذارن و ... بقیه ی ماجرا رو خودتون حدس بزنین . 

خیلی  دلم میخواد برگردم به چندین قرن پیش. اون زمانی که ایرانیان به دلیل نظم ، حکومت های  سالم و رعایت ارزشها و کرامات انسانی در بین خودشون ؛ حسرت عالم و آدم رو برانگیخته بودن و هنوزم که هنوزه از ایرانیان قدیم در تمام کتب تاریخی  به نیکی و صداقت و درستی و پاکدامنی و... یاد میشه .ما ایرانی ها ، همه مون‌ازحکام گرفته تا نازل ترین سطوح اجتماع قبلا ثابت کردیم که میتونیم هنجار های اجتماعی رو نه تنها‌رعایت کنیم بلکه به عنوان نمونه در بین تمام جوامع مطرح بشیم.

 

نباید بذاریم سابقه درخشان نیاکانمون با کوتاهی ها و بی مسوولیتی و بی دقتی ما ضایع و خراب بشه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد